چرا ترامپ در انتخابات آمریکا پیروز شد ؟

ساخت وبلاگ

     بعد از یک رقابت نفس گیر و تا حدود زیادی خشمگینانه در آمریکا ؛ بین نامزدهای دو حزب اصلی این کشور در نهایت آقای " دونالد ترامپ " از حزب جمهوریخواه موفق شد تا رقیبش خانم " هیلاری کلینتون " از حزب دمکرات  را شکست بدهد  و این در حالی بود که نظر سنجی ها ؛ حکایت از پیروزی خانم کلینتون می کرد و به این خاطر پیروزی ترامپ شوکی بر افکار عمومی که تحت تاثیر نظر سنجی ها قرار داشتند وارد نمود و این سئوال در اذهان نخبگان و عامه مردم در سراسر جهان نقش بست که علت موفقیت این سرمایه دار آمریکائی که تا یک سال قبل سابقه ای از فعالیت های سیاسی در رزومه او وجود نداشت در چیست ؟ برای پاسخ دقیقتر به این سئوال به نظر می رسد باید اوراق تقویم را ورق بزنیم و به سال های قبل مراجعه نمائیم .

   

به نظر نگارنده ؛ اقبال عمومی به ترامپ را باید :

    از حادثه یازده سپتامبر شروع کرد که آقای " هلموت اشمیت " صدر اعظم وقت آلمان ؛ آن را نقطه عطف در رویدادهای جهانی ذکر نمود . بعد از حادثه فوق که شوکی شدید به پیکره آمریکا وارد کرد ؛ این شک و تردید را در ذهن شهروندان آمریکایی بوجود آورد که ایالات متحده  بر خلاف تصور شان از امنیت کامل بر خوردار نیست  و در آن زمان ؛ دولتمردان وقت آمریکا برای زدودن شک و تردید مزبور و ابراز قدرت در صحنه بین المللی به افغانستان و در پی آن برخلاف موافقت شورای امنیت به عراق حمله کردند و دو جنگ بزرگ در سال های نخستین هزاره سوم و قرن بیست و یکم راه اداختند و هزاران نفر از جوانان آمریکائی را راهی این دو کشور مسلمان خاورمیانه نمودند و با اشغال افغانستان و عراق هزینه ای سنگین بر دوش مالیات دهندگان آمریکائی برجای گذاشتند که عوارض لشگر کشی های ذکر شده : 1- برگشت تابوت های پیچیده در پرچم آمریکا  2-افزایش مشکلات اقتصادی بود .

   مشکلاتی که به تدریج و بر اثر سیاست های اقتصادی که دولت و موسسات مالی  آمریکائی پیش گرفته بودند تبدیل به بحرانی شد که در حوزه مسکن در سال 2008  خود را نشان داد .نابسامانی در حوزه اقتصادی  تا آنجا  پیش رفت که در انتخابات سال 2008  آمریکا ؛ شعارهای آقای " باراک اوباما " از حزب دمکرات مبنی بر بهبود شاخص های اقتصادی و بر گرداندن نیروهای نظامی از عراق و افغانستان در بین شهروندان آمریکائی خریدار پیدا کرد و آمریکایی ها  امید بسته بودند تا با انتخاب اوباما ؛  لشکر کشی به پایان برسد و این کشور بر مشکلات اقتصادی بازمانده از دوران جرج بوش قائق آید و به این ترتیب اوباما  بر " جان مک کین" رقیب جمهوریخواهش پیروز شد و کلید کاخ سفید را به دست آورد .

     اگر چه اوباما موفق شد تغیراتی در نیروهای آمریکائی در افغانستان و عراق بوجود آورد ولیکن موفق نشد رونقی به زندگی مردم آمریکا و اقتصاد این کشور بدهد تا جائیکه در سال های اخیر متوسط  درآمد آمریکائی ها تا حد دو سه هزار دلار کاهش پیدا کرد . هر چند ؛  ظواهر امر از بهبود شاخص های اقتصادی بود  در حالیکه فقری نهفته جامعه متوسط و اقشار پایین دست جامعه را تحت فشار قرار داده بود و تفاوت در ظاهر و باطن جامعه آمریکا سبب اغوای دمکرات ها  شد که از عمق فاجعه به دور ماندند.

     بازگشت تابوت ها ؛ از یک سو ؛ روحیه شهروندان آمریکائی را مکدر ساخت و از دیگر سو ؛  مشکلات اقتصادی ؛ زمینه های بروز اعتراضات گسترده مردمی را فراهم نمود که واضحترین نمود آن ؛ اعتراضات موسوم 99 در صدی ها بود که بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا را فرا گرفته بود و اوج این اعتراض به نظام سرمایه داری در وال استریت به نمایش گذاشته شده بود .حوادثی که خیلی ها به سادگی از کنار آن عبور کردند در حالیکه تظاهرات اعتراضی ؛ نشان دهنده حال و روز جامعه فقر زده و خسته و رنجور ناشی از عدم اطمینان به امنیت جانی و مالی و اقتصادی این کشور پهناور بود .

    آقای اوباما علاوه بر این که نتوانست مشکلات اقتصادی اقشار میان دست و پائین دست جامعه را بطور اساسی و بنیانی حل کند و یا جمهوریخواهان در گنگره این فرصت را به او  ندادند که حل نماید و زندگی میلیون ها کارگر سفید پوست ساماندهی کند و آن ها را از نگرانی و معضلات اقتصادی برهاند ؛ با دخالت در سوریه و ناتوانی در حل آن ؛ به اعتبار جهانی آمریکا آسیب وارد کرد و سبب رنجش بخشی از جامعه  آمریکا گردید .

   مجموعه عوامل فوق به اضافه شماری دیگر از عوامل پنهان و آشکار علتی شد بر افزایش سرخوردگی آمریکائی ها  به اوباما و سیاست های حزب دمکرات که از سال 2008 قدرت اجرائی را در اختیار داشتند .

  در این میان ؛ ظهور شخصی با مشخصات فردی و اقتصادی ترامپ که خود را خارج از حاکمیت آمریکا معرفی کرده بود که می خواهد تحولی در زندگی مردم  آمریکا پدید آورد و سر و سامانی به زندگی اقشار زحمتکش این کشور بدهد ؛ روزنه ای از امید به آینده ای بهتر را برای اکثریت آمریکائی های تهیدست روشن نمود  . ترامپ با زیرکی و نقش افرینی در قالب اپوزیسیون حاکمیت آمریکا ؛ موفق شد  توجهات را به خود جلب کند و شهروندان معترض آمریکائی جذب شعارها و سخنان او قرار گرفتند و در نهایت  آرای خود را به نام او به صندوق های رای انداختند  و توجه به این واقعیت نکردند چگونه یک سرمایه دار بزرگ می تواند به زندگی اقشار متوسط و پائین دست بهبود ببخشد . زندگی بر اکثر مردم آمریکا چنان تنگ شد که ترامپ را به عنوان یک منجی شناختند و یک بار دیگر شانس خود را با رای به او آزمایش نمودند .

   نباید از این نکته غافل بود شخصی که در مقابل ترامپ  قرار داشت از محبوبیتی بالا برخوردار نبود و اکثر آنانی که به  خانم کلینتون  رای دادند استدلالشان این بود که می خواهند بین بد و بدتر ؛ بد را انتخاب کنند . در صورتیکه اگر رهبران حزب دمکرات از عمق شرایط اقتصادی حاکم بر اقشار متوسط و پائین دست جامعه آمریکا اطلاع دقیق داشتند و تحت تاثیر شهرت و آوازه و ارتباطات خانم کلینتون قرار نمی گرفتند و اجازه می داند شخصی نظیر " برنی سندرز " در مقابل ترامپ قرار بگیرد  احتمال این که تیجه انتخابات تغیر می کرد زیاد بود .

.

 

 

Shahabi Online ...
ما را در سایت Shahabi Online دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahabipoliticso بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 2 آذر 1395 ساعت: 9:14